ارمیا مسافر کوچولو

جمعه 8 مرداد سال 95 آبجي رضوان به مناسبت بازنشستگي آقا محمد همه رو دعوت كرده بودن اردوگاه الغدير براي نهار و چون تولد ال آي هم بود خاله فهيم هم يك كيك گرفته بود كه انجا يك جشن كوچولو هم گرفتيم . خاله و مينا و سيما اينا هم بودن .   ...

يكشنبه 3 مرداد سال 95 امسال براي ارميا تولد خاصي نگرفتيم چون امروز دختر خاله همه رو براي نهار دعوت كرده بود و همه آنجا بوديم  و حسابي هم خوش گذشت عصر هم اكبر امد دنبالمان و رفتيم باشگاه ارميا ( براي باشگاه ارميا  اكبر يك قوطي شيريني خريده بود ) آقا ياشار هم يك ماشين زرد براي ارميا خريده بود كه ارميا كلي خوشحال شد . ...

چهارشنبه 23 تير سال 95 حدود ساعت چهار با دخترها سر كوچه ما قرار داشتيم تا با اتوبوس هاي تبريز گردي بريم خانه مشروطه بعد از خانه مشروطه هم رفتيم عمارت شهرداري بعد از تمام شدن بازديد هم خودمون رفتيم در تربيت بستني خورديم و در كل روز خوبي براي همه امان شد . ...

چهارشنبه 16 تير سال 95 مصادف بود با روز عيد سعيد فطر عصر با اكبر ارميا رو برديم ستاره باران و كلي آنجا به ارميا خوش گذشت . ...

    ...

جمعه 14 خرداد سال 95 مطابق هر سال همگي رفته بوديم نزديكي روستاي ايري و تا شب آنجا بوديم ارميا امروز كلي با حيوانات بازي كرد . ...

يكشنبه 2 خرداد سال 95 ( مصادف بود با نيمه شعبان ) ارميا رو برده بوديم بيرون تا كمي حال و هواش عوض بشه   ...

ارديبهشت سال 95 ارميا رو برده بوديم خاله هانيه ازش عكس بگيره ...

جمعه 17 ارديبهشت سال 95 باجي به مناسبت هفته معلم همه رو دعوت كرده بود اردوگاه الغدير در آنجا به بچه ها خيلي خوش گذشت .   ...

دوشنبه 13 ارديبهشت سال 95 آنا خونه ما بود براي نماز جماعت رفتيم مسجد نظيروند و بعد از مسجد رفتيم پارك آنا تا كمي ارميا بازي كنه . و بعد از برگشتن  از پارك ، شام درست كرديم و حدود شش هم قرار بود همه در شاهگلي باشيم كه حسابي خوش گذشت . سه شنبه 14 ارديبهشت هم باز همگي شام رفتيم پارك عباس ميرزا كه آنجا هم خيلي خوش گذشت . ...